در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست.ولی در نماز پایان است.شاید این بدین معناست که پایان نماز،آغاز دیدار است
*
*
آدم مغرور مثل کسی است که بالای کوه ایستاده باشد وهمه را کوچک ببیندغافل از اینکه مردم هم از پایین او را کوچک میبینند
*
در زندگی به هیچکس اعتماد نکن!آیینه هم با تمام یک رنگیش دست چپ و راست را به تو اشتتباه نشان میدهد
حالا که بزرگ شدم فهمیده ام
بازی قایم موشک های بچه گیمان همان تمرین جدایی هاست……
************
من از کوچ پرندگان اموختم،
هوای رابطه که سرد شد،
باید گذاشت و رفت!!!!!
***********
عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی میکنم …..
اشکامو پاک میکنم………………………..
با دل تبانی میکنم…………………………
میاد اون روزی که تو ……………………..
قهر دلمو ببینی …………………………..
چشماتو باز بکنی،حقیقت و خوب ببینی…..!
*******
خواهش میکنم
قلبم را شکستی
لا اقل شکسته هایش را پس بده
**************
آن سوی تنهایی
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود
چه بیقرار بودی زودتر بروی از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی
من سوگوار نبودنت نیستم
من شرمسار این همه تحملم
************
ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺵ !!! ﻣﺤـــــــــــــﮐﻢ
ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷﯽ ، ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ،
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ،ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ، … ﯾﮏ ﻋﻄﺮ ﺁﺷﻨﺎ ، ﯾﮏ ﺻﺪﺍ ، ﯾﮏ ﯾﺎﺩ ،
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷﯽ . . .
********
نگران لحظه هامم که منو بی تو نمی خوان
نگران دستایی که تو نباشی خیلی تنهان
انقدر دوست دارم که نگران خودمم
اما باز جونم و میدم واسه با تو بودنم
**************
می گویند انسانها میمیرند ولی صداها می مانند
ولی خدایا این عادلانه نیست
صدای او که به دروغ می گفت دوستت دارم هم باقی بماند
**************
عاقبت به این نتیجه میرسیم که
حضورِ بعضی انسانها در زندگی ما آنقدر پوچ و بی معنا بوده که
جای خالی آنها را فقط همین نبودنشان پر میکند !
*********
محبت ، آتشی کاشانه سوز استدهد گرمی ، و لیکن خانه سوز است
…برون نمی رود از خاطرم ، خیال وصالتاگر چه نیست وصالی ، و لی خوشم به خیالت
…در چنین عهدی که نزدیکان ز هم دوری کنندیاری غم بین ، که از من یک نفس هم دور نیست
…عشق آموز ، اگر گنج سعادت خواهیدل خالی ز محبت ، صدف بی گهر است !
…سیرم از زندگانی در بهار جوانیزان که بی او ندارم طاقت زندگانی
…گمان کردم که درمان دل زارم تو باشیندانستم که معشوق دل آزارم تو باشی !
*********
درمان کن بی خوابی هایم را با قرص آغوشتبی آغوش تو هیچ خورشیدی صبح فردا را برای من نمی آورد•
•کنارم نیستی اما در کوچه های ذهنم قدم میزنیشاید عزیز بودن همین است•
•چرا بودنت جور نمی شودمن که تمام پازلهای تنهایی ام را درست چیده ام
