" زرشــک " چــیـسـت ؟؟
یـه چـیـزی تـو مــایـه هـای انـگـشـت شـصـت هـسـتـش ؛ ولـی از نـوع گـیـاهـیــش !!
" زرشــک " چــیـسـت ؟؟
یـه چـیـزی تـو مــایـه هـای انـگـشـت شـصـت هـسـتـش ؛ ولـی از نـوع گـیـاهـیــش !!
مطلب و طنز جدید
بچه ٣ ساله همسایمون آیپدشو آورده داده به ننش میگه :
این بازی اکسپایر شده، برو یدونه کرک نشده بریز توش!
حالا زمان ما:
شماره شناسنامه بابام ٢١٠ بود
من تا پنجم دبستان فک میکردم بابام دویستو دهمین آدمیه که تو جهان به دنیا اومده!!
تازه اینکه چیزی نیست،
مال عموم یکه! اون بدبختو که دیگه فک میکردم حضرت آدمه!!
جک های جدید اسفندماه
هنوز همسرش را
عزیزم،
عسلم،
خوشگلم
مطلب طنز حمام رفتن در بچگی
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!
*****
بقیه در ادامه ی مطلب
******
*****
****
بقیه در ادامه ی مطلب
اس ام اس های جدید و باحال اسفندماه 93
تو دسشویی عمومی بودم که یهو نظافت چیه با صدای بلند گفت : من نمیدونم چجوریه که آمریکا از فاصله چند هزار کیلومتری موشک پرتاب میکنه صاف میخوره به هدف ! اما این ملت نمیتونن از فاصله 20 سانتی برینن تو سوراخ دسشویی ! :| !
****
مورد داشتیم دختره از پسره پرسیده: شما ماشینتون چیه...؟
پسره گفته: کیا...!
دختره گفته: شما...!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان سه ماهه پسره میگه: کیا...
دختره میگه: شما دیگه...
****
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻴﮑﺮﺩﻥ
ﻳﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺑﺎﺯﻳﺸﻮﻥ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻩ
.
.
.
.
.
ﻫﻴﭽﯽ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺧﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺳﻘﻂ
ﺟﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﭽﻤﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ!
******
دانشجوها برای شیطنت ،
روی تخته ی کلاس نوشتند : شورت استاد ، قرمز گلگلیه ! ...استاد... اومد تو
کلاس ، یه نگاه به تخته کرد و با خونسردی خاصی گفت : هر کی اینو نوشته
مامانش راز دار نبوده
*****
ﻃﻌﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩ, ﺍﻣﺎ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
ﻃﻌﻢ ﻟﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯾﻪ ﭘﯿاﺯ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺭﺍ ﻫﺮگز
نخند جمله احساسى بود
****
اس ام اس و جک جدید اسفندماه
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ
دختره ﺍﻭﻣﺪ
ﺭﻭ ﻗﺒﺮ ﺑﻐﻠﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﻌﺪ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ:
ﻓﻮﺕ ﻛﺮﺩﻥ !!؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﻳﺎﺿﻲ ﺩﺍﺭﻩ
ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ مردن,,,,
خدایااااااااااا...
من حرف میزنم میگی
چرا حرف میزنی !
*********
ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﻧﮕﺎﻩ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﻋﮑﺲ ﺑﻌﺪﯼ ...
ﯾﻬﻮ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﺰﻥ ﻋﮑﺲ ﻗﺒﻠﯽ ، ﮐﺎﻣﻞ
ﻧﺪﯾﺪﻡ!!!!!!
ﺍﺻﻦ ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ ﭘﺸﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎﯼ ﻣﺮﯾﻨﻮﺱ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿﺎست
********
یه پاکت شیر گرفتم تاریخ تولیدش مال فرداست!!
به نظرت بخورم یا بزارم تولید شه بعد بخورم ؟
*****
پشت چراغ قرمز یه گدایی اومده کنار ماشین… میگم برو اونور پول ندارم! میگه….. نمیگفتی هم از قیافت معلوم بود
******
مامانم اومده میگه سرویس بهداشتی رو الان جرم گیری کردم و برقش انداختم ببینم یه نفر رفته دسشویی قلم پاشو می شکنم
هیچی دیگه داریم الان دسته جمعی از توالت مسجد محل برمیگردیم
داستان چک 500 هزار دلاری
روی نیمکتی در پارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر
میکرد که آیا میتواند شرکتش را از ورشکستگی نجات دهد یا نه. بدهی شرکت
خیلی زیاد شده بود و راهی برای بیرون آمدن از این وضعیت نداشت. طلبکارها
دائماً پیگیر طلب خود بودند. فروشندگان مواد اولیه هم تقاضای پرداخت بر
اساس قرارداهای بسته شده را داشتند.
ناگهان پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی.»
بعد از شنیدن حرفهای مدیر، پیرمرد گفت: «من میتونم کمکت کنم.»
نام مدیر را پرسید و یک چک برای او نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو
بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون موقع میتونی پولی که بهت قرض
دادم رو برگردونی.» بعد هم از آنجا دور شد.
مدیر شرکت در حال ورشکستگی، یک چک 500000 دلاری در دستش دید که امضاء جان دی. راکفلر داشت، یکی از ثروتمندترین مردان روی زمین.
با خود فکر کرد: «حالا میتونم تمام مشکلات مالی شرکت رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم.»
اما تصمیم گرفت فعلاً چک را نقد نکند و آن را در جای امنی نگه دارد. همین
که میدانست این چک را دارد، اشتیاق و توان تازهای برای نجات شرکت پیدا
کرد. توانست از طلبکاران برای پرداختهای عقبافتاده فرصت بگیرد. چند
قرارداد جدید بست و چند سفارش فروش بزرگ دریافت کرد. در عرض چند ماه توانست
تمام بدهیها را تسویه کند و شرکت به سودآوری دوباره رسید.
دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک برایش پیش آمده بود، با چک نقد
نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشست. راکفلر آمد اما قبل از اینکه
بخواهد چک را به او بازگرداند و داستان موفقیتش را برای او تعریف کند،
پرستاری آمد و راکفلر را گرفت و فریاد زد: «گرفتمش!» بعد به مدیر نگاه کرد و
گفت: «امیدوارم شما را اذیت نکرده باشد. این پیرمرد همیشه از آسایشگاه
فرار میکند و به مردم میگوید که راکفلر است.»
مدیر تازه فهمید این پول نبود که شرایط او را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس
به وجود آمده در او بود که قدرت لازم برای نجات شرکت را به او داده بود.
جک جدید اسفند و بهمن 93
پاسخ منطقی پدرهای ایرانی درمقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری :
اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد
آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی ؟
اگر قبلاکسی آن کار را انجام داده باشد
حالا هرکی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی ؟
ﺩﻭﺑﻠﻪ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﻤﻨﺪ
ﺁﺏ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻭﺍﻧﺘﯿﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ؟ |:
ﻣﻠﺖ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺑﺨﺪﺍ
با یکی از همکارا بحث میکردم توهین کرد جوابشو ندادم.
دوستم گفت آفرین
با این سکوت شعورتُ نشون دادی
امروز دوستم با همون همکارمون بحثشون شد
بش گفت : من فلانی نیستم مثه بُــز نگات کنما
میزنم داغونت میکنم