مطالب خنده دار و اس ام اس های جدید

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطلب طنز» ثبت شده است

مطلب طنز حمام رفتن در بچگی

مطلب طنز حمام رفتن در بچگی



حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،

مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!

۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مطالب جوک و اس ام اس طنز اسفندماه 93

مطالب جوک و اس ام اس طنز اسفندماه 93



ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺮﺿﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻋﺮﺿﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ
ﺷﺨﺺ ﮔﻔﺖ :
78 ﺳﺎﻧﺘﯿﻤﺘﺮ
ﺣﮑﯿﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﻃﻮﻟﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ
ﻭ ﺷﺨﺺ ﮔﻔﺖ :
186 ﺳﺎﻧﺘﯿﻤﺘﺮ
ﻭ ﺣﮑﯿﻢ ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩ

****



ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍی ﻣﺬﻫﺒﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ جهان گشود.
.
.
.
.
.
انگاری باقی ملت تو دیسکو چشم به جهان گشودن.

*****


مشروب خریدم برای اینکه کسی نفهمه خالیشون کردم تو شیشه گلاب گذاشتمش تو یخچال ... دیروز رفتم دیدم همشون خالین ... ؟؟
میگم : پس گلابهای من کو ؟؟؟؟
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.

.
مادربزرگم میگه :سفره ابوالفضل داشتم همشو شربت کردم دادم مهمونا دستت درد نکنه مجلسمون یه شور و حالی داشت اخر مهمونی همه نعره میزدن

۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیج واقعیه درخواست کمک برای خرید گوشی ( واقعی اما خیلی خنده دار )

پیج واقعیه درخواست کمک برای خرید گوشی ( واقعی اما خیلی خنده دار )


برای اولین بار، پیج سوالات اقتصادی !!!

سلام.میخواستم بدونم گوشی در حد 50،60 هزار تومن چی خوبه؟؟؟کاراییش برام خیلی مهمه.مرسی:|

حالا جوابا::|

50 60 هزار تومن میخوای پول گوشی بدی؟! نکن اینکارو.دیوونه ای مگه.سرمایتو بذا تو یه کاری به فکر آیندت باش
نگفتی سیستم عاملش اندروید باشه؟ دوربینش چند مگا پیکسل باشه؟ حافظش؟... خوب عزیزم یکم اطلاعات میدادی
تو که میخوای اینهمه خرج کنی لب تاب بگیر دیگه... والا...
کاراییش برام خیلی مهمه.مرسی

این جملت منو پرپر کرد!!!
یه 40 تومن دیگه بزاری روش میتونی قاب تقلبی اپل 5 رو بخری.خیلی هم خوشکله. |:
داداش روکش طلا باشه یا فیبر کربن
یکم صبر کن ایفون 6 داره میادتو بازار..
آقا یکی فحشش بده من روزه ام خخخخ
تا کارت چی باشه، خیلی مهمه برای انیمیشن سازی بخوای استفاده کنی یا فقط در حد نقشه کشی!
لااقل سیستم عامل مورد نظرت رو بگو!!!

مگه اصحاب کهف هستی تازه از غار اومدی بیرون؟!!!
اون پولو بده به من اجازه میدم
آیفونمو نگاه کنی!!

۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مطالب طنز ( سری جدید بهمن 93 )

مطالب طنز ( سری جدید بهمن 93 )



به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟؟
.
.
.
.
.
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد. شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
نمیخواد تظاهر کنین که شما به فکر سطل نیوفتادین ... شما دوست دارین تختتون کجا باشه ؟؟؟؟ :-))


****

به بابام گفتم: نونوایی قیامت بود!
میگه: یعنی شلوغ بود؟!
گفتم : نه بابا! گناهکارا رو مینداختن توی تنور و
به نیکوکارا نونِ مجانی می دادن !

***


یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رو میزنه، و تا خانمِ خونه در رو بازمیکنه قبل از اینکه حرفی زده بشه، بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی میکنه و میگه:
اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها ظرف مدت 3 دقیقه با این
جاروبرقی قدرتمند نباشم
حاضرم که تمامِ اینها رو بخورم!
خانوم میگه: سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟
بازاریاب: چــــرا؟
!!!خانوم: چند روزیه برقِ خونه مون قطعه ..!


بقیه در ادامه ی مطلب


ادامه مطلب...
۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مصاحبه با یک متقاضی جهت استخدام ( طنز )

مصاحبه با یک متقاضی جهت استخدام ( طنز )



یه روز یه پسر جوونی میره مصاحبه . سوالاتش اینطوری بوده و جوابهاش اینطوری:

مصاحبه کننده : در هواپیما 500 اجر داریم یکی و پرت میکنیم بیرون چند اجر داریم؟
متقاضی: یکی.
- سه مرحله گذاشتن فیل تو یخچال و توضیح بده.
+اول در یخچال وباز میکنیم . فیل و میذاریم توش مرحله سوم در یخچال ومی بندیم.
-چهار مرحله گذاشتن گوزن داخل یخچال و توضیح بده.
+اول در یخچال وباز میکنیم. فیلو درمیاریم.گوزنو میذاریم تو یخچال. مرحله چهارم در یخچال ومیبندیم.
-شیر واسه تولدش مهمونی میگیره کدوم حیوون نمیاد؟
+گوزن که تو یخچاله.
-پیرزنی میخواد از برکه پر سوسمار رد بشه چطور میتونه؟
+به راحتی سوسمارا رفتن تولد شیر.
-ولی پیرزن کشته میشه چرا؟
متقاضی بعد از کمی فکر گفت: نمیدونم . غرق شد؟
مصاحبه کننده: نه اجری که از هواپیما پرت کردی خورد تو سرش....
شما رد شدید!!!!!

۰۷ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۱۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰